ایل قشقایی[۱] |
---|
کل جمعیت |
۱٬۷۶۹٬۰۰۰ نفر[۲] |
نواحی با بیشترین جمعیت |
استانهای فارس، کهگیلویه وبویراحمد و چهارمحال و بختیاری |
زبانهای رایج |
ترکی قشقایی |
ادیان و مذاهب |
اسلام شیعه |

قشقایی یا ایل قشقایی یکی از اتحادیههای ایلی[یادداشت ۱] ایران است که مانند بسیاری از اتحادیههای ایلی متأخر ایران مخلوطی از قبیلههایی با ریشههای قومی گوناگون لر، کرد، عرب و ترک است، اما بیشتر قشقاییها ریشهای ترک دارند و تقریباً تمامشان به گویشی از زبانهای ترکی اغوز غربی صحبت میکنند که خود آن را ترکی مینامند.[۱] اکثریت قشقاییها شیعهمذهب هستند.[۳]
مرکز اصلی این ایل استان فارس است. اما به دلیل وسعت اراضی و قلمرو در دیگر استانها نیز ساکن هستند. از این جمله میتوان به استانهای کهگیلویه وبویراحمد، چهارمحال و بختیاری (جونقان، بلداجی، بروجن، سامان، شهرکیان، طاقانک)، خوزستان (هفتکل)، اصفهان (قسمتهایی از سمیرم، شهرضا، دهاقان، فریدن، بخشهای مختلف شهرستان لنجان به ویژه بخش مرکزی این شهرستان در اطراف زرین شهر، بیستگان، باباشیخعلی و چمها)، قم، مرکزی، و بوشهر (دشتستان و دشتی) اشاره نمود. قشقاییها در دورههای مختلف بهتدریج به این سرزمین کوچیده و در آن ساکن شدهاند. عشایر ترکزبان در سراسر ایران پراکندهاند. استقرار ایلات ترک در مناطق گوناگون ایران در دوران سلجوقیان، تیموریان و صفویه شدت یافتهاست. جمعیت ایل قشقایی نیم میلیون (تخمین سال ۱۹۸۶)[۴] بوده و در حال حاضر بیش از ۱٬۰۰۰٬۰۰۰ نفر تخمین زده میشود.[۵]
ریشهشناسی نام
تردیدها در ریشهشناسی نام قشقایی زیاداست. قابلقبولترین نظر در اینباره نظری است که نخستین بار توسط واسیلی بارتلد دادهشدهاست. به نظر بارتلد، نام قشقایی از واژه ترکی قشقا به معنی «اسب پیشانی سفید» آمدهاست. نظر دیگری هم هست که نخستین بار توسط حسن فسایی در فارسنامه ناصری مطرح شدهاست. طبق نظر فسایی نام قشقایی از واژه ترکی قاچماق به معنی «فراری» آمدهاست.[۱]
خاستگاه
قشقاییها عموماً بر این باورند که اجدادشان به عنوان قراولان لشکر هلاکوخان و تیمور از ترکستان به ایران آمدهاند. در حالی که ورودشان در زمان مهاجرتهای بزرگ قبیلهای قرن یازدهم میلادی محتملتر است. همه گمانهها در این که ایشان پیش از ورودشان به فارس، مدتی در شمال غربی ایران حضور داشتهاند متفقاند. تا همین اواخر قبیلهای با نام مغانلو در میان قشقاییها حضور داشته، که مسلماً نام خود را از دشت مغان در شمال اردبیل گرفته بودهاست. همچنین احتمال داده میشود که طوایف آق قویونلو، قراقویونلو، بیگدلی و موصلو گذشتهشان به شمال غرب ایران مربوط باشد. غیر از این قشقاییها غالباً اردبیل را به عنوان سرزمین گذشتهشان معرفی میکنند. به نظر میرسد، در یک دوره ارتباط نزدیکی میان خلجها و قشقاییها وجود داشتهاست. برخی نویسندهها از جمله حسن فسایی، تا آنجا رفتهاند که قشقاییها را شاخهای از خلجها دانستهاند. مینورسکی معتقد است که مهاجرت خلجها به فارس و ترکیب شدنشان با قشقاییها این فرضیه را ایجاد کردهاست. بقایای خلجها در میان قشقاییها قابل تشخیص هستند. غیر از آن خلجهای یکجانشینی در فلات دهبید موجود اند که گمان میرود زمانی که هنوز زندگی عشایری داشتهاند جزوی از ایل قشقایی بودهاند. نام طوایف قشقایی نشان میدهد که غیر از خلجها، گروهی از طوایف افشار، بیات، قاجار، قراگوزلو، شاملو و ایگدر نیز به این اتحادیه ایلی پیوستهاند.[۱]
سعید نفیسی در کتاب « تاریخ معاصر ایران» مینویسد: « گروهی از قزلباش ها در زمان شاه اسماعیل صفوی، برای حفظ و حراست مرزهای جنوب به فارس آمدند و با متحد کردن ایلات فارس، ایل قشقایی را به وجود آوردند.»
پیر ابرلینک فرانسوی در کتاب « کوچ نشینان قشقایی فارس» این نکته را تایید و می نویسد: در زمان شاه اسماعیل صفوی گروهی به فرماندهی فردی به نام امیر قاضی شاهیلو( شایلی) قشقایی برای گسترش مذهب تشیع به جنوب ایران و فارس آمدند و با متحد کردن دیگر قبایل چادرنشین فارس، ایل قشقایی را به وجود آوردند.
تاریخچه
روسای قشقاییها همواره به طایفه شاهیلو از طایفه عمله قشقایی تعلق داشتهاند. نخستین رئیس شناخته شده ایل، امیر غازی شاهیلو، در قرن شانزدهم میزیسته و مقبرهاش در روستای درویش از توابع گندمان است. ظاهراً مرد مقدسی بوده به همین خاطر مردم به زیارت قبرش میروند. بنا به افسانهها او شاه اسماعیل صفوی را در تثبیت مذهب تشیع در ایران یاری نموده. با این حال تنها در آغاز قرن هجدهم میلادی است که نقش قابل توجه قشقاییها در تاریخ فارس آغاز میشود. در آن زمان ریاست قشقاییها بر عهده شخصی به نام جان محمد آقا بوده که بیشتر با نام جانی آقا شناخته میشود. بنا به افسانهها، فرزندان جانی آقا، اسماعیل خان (رئیس بعدی ایل) و حسن خان نقش مؤثری در فتح هندوستان توسط نادرشاه داشتهاند. اما حقیقت این است که آنها مورد خشم خان افشار قرار میگیرند و نادر اسماعیل خان را کور میکند و حسن خان را میکشد. در ادامه قشقاییها مجبور به کوچ به دره گز، کلات نادری و سرخس در خراسان میشوند.[۱]
دوران زندیه
زمانی که کریم خان زند از اصفهان حکم میراند، اسماعیل خان در نامهای از او درخواست کرد که بگذارد که ایلش به فارس بازگردد. کریم خان به این درخواست پاسخ مثبت داد و قشقاییها این امکان را یافتند که به فارس بازگردند. بعدها اسماعیل خان به یکی از معتمدین وی تبدیل شد. برخی بر این گمانند که شخص نابینا ایستاده در کنار کریم خان، در یکی از تابلوهای متعلق به آن دوران که در موزه بریتانیا نگهداری میشود اسماعیل خان است.[۱]
در دوران آشوبناک پس از مرگ کریم خان، اسماعیل خان به خاطر ارتباط نزدیکی که با زکی خان داشت ادعای فرمانداری فارس را کرد اما پس از کشته شدن زکی خان توسط جانشینش علی مراد خان اعدام شد. تنها فرزند اسماعیل خان جان محمد خان، که به جانی خان مشهور بود پس از او به ریاست رسید و از جعفرخان زند پشتیبانی کرد. در ۱۷۷۸ میلادی، آقامحمدخان قاجار علیه قشقایی به گندمان لشکرکشی کرد، اما قشقاییها که از این امر آگاه شده بودند به کوهها پناه بردند و نجات یافتند. پس از ترور جعفرخان، جانی خان از فرزند او لطفعلی خان پشتیبانی کرد.[۱]
موضوعات مرتبط: تاریخی
برچسبها: پاتوق بوشیگان- قشقایی-